پریشان و آشفته و درهم و بی نظم: عمامۀ شل و ول، شوریده گوریده. (یادداشت مؤلف). چیزی که اجزای آن کاملاً بایکدیگر ارتباط محکم نداشته باشد. لباسی که برای تن کسی گشاد باشد و بر تن او آویزان شود و نظایر و اشباه آن. (فرهنگ لغات عامیانه) ، بی حال. آنکه مواظب درست نگاه داشتن جامه های خود بر تن نیست. (یادداشت مؤلف). سست. وارفته. (فرهنگ فارسی معین)
پریشان و آشفته و درهم و بی نظم: عمامۀ شل و ول، شوریده گوریده. (یادداشت مؤلف). چیزی که اجزای آن کاملاً بایکدیگر ارتباط محکم نداشته باشد. لباسی که برای تن کسی گشاد باشد و بر تن او آویزان شود و نظایر و اشباه آن. (فرهنگ لغات عامیانه) ، بی حال. آنکه مواظب درست نگاه داشتن جامه های خود بر تن نیست. (یادداشت مؤلف). سست. وارفته. (فرهنگ فارسی معین)
نازو ادا که از معشوق هنگام خرام بر روی کار آید. (غیاث اللغات) ، حرکات دلبرانه را هم گفته اند. (لغت نامۀ شوشتر نسخه خطی) ، کنایه از فروتنی و تواضع است. (لغت نامۀ شوشتر نسخه خطی)
نازو ادا که از معشوق هنگام خرام بر روی کار آید. (غیاث اللغات) ، حرکات دلبرانه را هم گفته اند. (لغت نامۀ شوشتر نسخه خطی) ، کنایه از فروتنی و تواضع است. (لغت نامۀ شوشتر نسخه خطی)